روزهـــای پایانـــــی ســــال 1392
سلام نفسم.عمرم.قشتگم الان که برات دارم مینویسم دقیقا یازده روز مونده به سال جدید وای دختر عزیزم که کلی شیرین زبون شدی چی بگم یا از کجا بگم .. دیگه یه دختر خانوم شدی و هر روز بزرگتر شدنتو بیشتر متوجه میشم.. تو همه کارا میخوای کمکم کنی واقعا دختر داشتن چه لذت بخشه...البته شیطونیات جای خودشو داره که اگه نباشه که نمیشه عزیزم ..یا از لجبازیات که اصلا نگو..بعضی اوقات با خودم میگم که خیلی لوست کردیم..تا یه چیزی باب میلت نباشه در جا میزنی زیر گریه و میدویی بغل من و میگی مامان میخوام.. صبحها وقتی از خواب پا میشی میگی مامانم سلام .صبح بخیر.خوبی مامان .دلم برات تنگ...