محرم 93
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود /
دلها همه آماده ی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین /
ایام عزا و غصه آغاز شود
.....
.....
سلام عشق مامان ..
امسال سومین سالیه که محرم و با تو میبینم ..وای خدا ماشالا بچم
چقدر بزرگ شده امسال با دو سال پیش کاملا فرق داشتی همچیزو
میفهمی و حرفایی میزدی که آدم و متعجب میکردی ..همش میگفتی
بریم حسین حسین و انقدر قشنگ سینه میزدی که نگو....
و بلند میگفتی ...ای حسین ابن علی ...حسین جانم
امسال نشد که بریم مراسم شیرخواران به خاطر یه سری مشکلات
که از دو روز قبل به وجود اومده بود اعصابم خورد بود.انشالا سال دیگه.
دو شب قبل تاسوعا عاشورا با بابا رفتیم. بیرون ولی روز تاسوعا خیلی
بارون شدید بود و ما یه ساعتی رفتیم که بتونم ازت عکس بگیرم ولی
نشد شبش یکم هوابهتر شد یکی دو ساعت با بابا رفتیم بیرون .روز
عاشورا ما خونه موندیم و با اینکه بابا گفت بیاین بریم نرفتیم و من و تو با
هم از تیوی برنامه عاشورا رو تماشا کردیم الانم که دارم مینویسم تو و
بابا خوابین و امشب شب شامه غریبان حالا معلوم نیست برناممون چیه
امام حسین پشت و پناهت باشه دختر خشگلم...