سیده آیساسیده آیسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

♥ آیسا جون ♥

عکسهای آذر ماه + رفتن به لاهیجان و سوغـــاتی

1392/10/19 15:52
901 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازم

این دفعه خیلی دیر اومدم آپ کنم .آخه هم مهمون داشتم و هم

ماشاالله  تو انقدر شیطون شدی که اصلا نمیشه یک لحظه

 ازت غافل شد.

تا بخوام بیام سمت لب تاب اذیتات شروع میشه و به هیچ صراتی

مستقیم  نیستی...خلاصه همه وقتم با تو پر میشه.

خیلی حرفا واسه نوشتن داشتم ولی الان که دارم مینویسم

ساعت ١٢ شبه تو تازه خوابیدی و من هم خیلی کار دارم

و هم خیلی خوابم میاد اصلا مغزم کشش نداره ....

 بگذریم بریم سر عکسهای به جا مانده که در ماه آخر پاییز گرفتم دیگه

بوی شب یلدا و زمستون میاد تو دی ماه که بریم انگار افتادیم تو

سرازیری بوی عید و بهار زود به مشام آدم میاد..انشااالله

همیشه ماهها و سالها سلامت و شاد باشی

و اگه عمری باشه منم بیام و از خاطرات و لحظه های شاد برات

بنویسم.. عزیزدلم یک هفته خاله صبا و سحر جون پیشمون بودن.

خوب بود و خوش گذشت ولی همش بارندگی و هوا سرد بود جای

خاصی نرفتیم.قربونت برم که خیلی مهمون نوازی و وقتی کسی میاد

خونمون اصلا مارو محل نمیزاری.نه من و نه بابا رو متفکر ولی اشکال نداره

ما هم یه استراحتی میکنیمنیشخند

 

 

اینم از عکسهای آذر ماه

 

سالن بازی ماهک با رایان کوچولو

 

 

 

 

 

 

 

 سالن بازی با پویا جون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یک روز که با خاله صبا و سحر جون به نمایشگاه رفتیم

 

 

 

خاله جونه آیسابغل



 

 دختر نـــازمقلب

 

 

فروشگاه یا خاله صبا و سحر جون که دخترمامان

راه میرفت برا خودش وسایل بر میداشت

و میگفت اینا برا مدرسمه میخوامشون دیدهنیشخند

 

 

 

این عکسهای وسایلی که برات خریدم

 

 

 

 

اینجاهم یه روز دیگه با خاله صبا بیرون رفته بودیم

وتو مدام میگفتی خاله عکس بگیر دیده

 ...با این شال گردن و عینک و هد بند داشتی تو خونه بازی

میکردی وقتی خواستیم بیایم بیرون حاضر نشدی درشون بیاریمنتظر

 

دیگه جایی نرفتیم خاله اینا سه شنبه رفتن و اون روز تو کلی گریه

کردی همش میگفتی

نرو دیده آخه میخواد خاله صبا تجا بره هان

مامان الهی فدات بشه با این قشنگ حرف زدنتمژه

 تا جمعه همش بارون بود و هوا خیلی سرد طبق معمول همیشگی

ما جمعه هامیریم خونه مامان انسی(مامان بابا )

ولی چون این هفته به اصفهان رفته بود ما اونجا نرفتیم

٢ روز بود که بابا میگفت جمعه بریم لاهیجان از وقتی به دنیا اومدی

ما لاهیجان نرفتیمافسوس با ابنکه انقدر بهش نزدیکیم ٣ سال بود

نرفته بودیم من مدام گفتم ول کن بابایی هوا خیلی سرده

ولی بابا گفت اشکال نداره از ماشین پیاده نمیشیم بریم

یه هوایی بخوریمچشم

خلاصه ساعت ٣ با پویا جون و عمو پژمان رفتیم به سمت لاهیجانخیال باطل

بعد از ده دقیقه چنان بارونی گرفت که به ندرت میشد جلوی راهو دید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وقتی پیاده شدیم عکس بگیریم همش میگفتی

 

وای چقد هواسره ...ولی به محض نشستن تو ماشین

آخهمه لباساتو در میاری.

البته گرمایی بودنت به من رفته عزیز دلم....

 اینم عکست به محض نشستن تو ماشین

 

 

در کل خوش گذشت.تو بارون بیرون رفتن و خیلی دوست دارم..خیال باطل

 انشااالله همیشه خوش و سلامت باشیم ...خدایا ممنونتم

 .

 .

 .

 

دختر گلم این را بدان که:

 

آدمها شبیه کتابند.از روی بعضی ها باید مشق نوشت

و از روی بعضی ها جریمه.....

 بعضی هارو باید چند بار خوند تا درک کرد

و بعضی هارو باید نخونده کنار گداشت...

.

.

.سوغاتی در ادامه مطلبلبخند

 

 

 

 

..

 

اینم سوغات مامان انسی از اصفحان

 

 

 

 

دستش درد نکنه..ممنونیم

 

 

 

اینم سوغاتی دایی مجید (دایی بابا) از مشهد

 

 

 

 

 

 

ممنون که به یاد آیسا جون همیشه هستید....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان آیسو وآیسا
28 آذر 92 11:05
مثل همیشه عالی بود...همیشه به گردشدوستم...راستی خواهر شوهرم خونش لاهیجانه اونجا که رفتی بام لاهیجانه منم خیلی وقته نرفتم یهو هوس کردم...آیسا کوچولو بود رفتیم دیگه از اون به بعد نرفتم...عکسهای صبا جووون با آیسا جیگرم هم عالی بود
مامان ایلیا
28 آذر 92 15:18
سلام مامانی. ایشالله همیشه به گردش باشید و کلی بهتون خوش بگذره. عکساتونم مثل همیشه خیلی خوشگل بودن.
مامان آنیسا
28 آذر 92 21:03
مثل همیشه عکسات خوشگل و مامانی بود عروسک ناز
مامان الناز
28 آذر 92 23:55
ايشالاه هميشه شاد و خوش باشيد چه مامان و خاله و دخمل خوشكلي وسايل خوشگلت هم مبارك باشه
خاله کمیل و کیان
30 آذر 92 0:05
چه عکسای خوشملی چه بارونی خوش به حالتون
مامان الناز
30 آذر 92 0:49
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
30 آذر 92 2:29
روی گل شما به سرخی انار شب شما به شیرینی هندوانه خندتون مانند پسته و عمرتون به بلندی یلدا شب یلدا مبارک http://www.niniweblog.com/upl/min/13874432738.jpg
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
30 آذر 92 2:39
سلام عزیز دوست داشتنی چقدر ناز شدی قشنگم امیدوارم همیشه شاد وسلامت باشی عکسات محشر شده خوشگلم وسایلشو ببین چقدر باسلیقه مبارکت باشه روی گل شما به سرخی انار شب شما به شیرینی هندوانه خندتون مانند پسته و عمرتون به بلندی یلدا شب یلدا مبارک http://www.niniweblog.com/upl/min/13874432738.jpg
سعیده مامان آرتین
30 آذر 92 16:10
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند. یلدا مبارک
مامان بنیتا
30 آذر 92 16:37
عزیزم عکساتون خیلیییی قشنگ بودن..ایشالا همیشه خوش باشین وای بنیتا هم دقیقا همین طوره وقتی مهمونی بیاد خونمون که خیلی باهاش جوره دیگه اصلا انگار نه انگار که ماهم هستیم یه عالمه بووووس برای آیسا جون مهمون نوازم
مامان آیسو وآیسا
1 دی 92 1:33
"یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آن قدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت." یلداتون پر از شادددددددددددددددی
نیلوفر/مامانه روژینا
1 دی 92 3:44
مبارکه.چقدر وبلاگتون با کلاس شده که رمز کلی داره. ممنون بابت رمز عزیزم.. شرمنده که اینقدر دیر اومدم گلم.اخه روژینا بازم سرما خورده بود فدا ایسا عسل بشم که تو این چند روز کلی بهش خوش گذشته. وسایلهاتم مبارک باشه. مثله خودت خوشگل ونازن عروسک خانم. شیطان کوه هم که رفتی. جای ماهم خالی بوده عزیزم..... عکسات با خاله صبا جون و مامان سمیه جون هم خیلی نازن.ماشالله
ماماني كسرا
1 دی 92 5:10
چه خوش گذشته به دختر عزيزمون انشالله مدرسه هم ميري خانم خانما خوب خاله صبا راس ميگه كجا ميرفتي بچه دوس داشت بموني هميشه خوش باشي ايسا جون عزيز و دوست داشتني
مامان الناز
2 دی 92 3:27
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند. یلدا مبارک
معصوم/مامان جان جان فاطمه
2 دی 92 20:31
همیشه شاد باشی
خاله کمیل و کیان
3 دی 92 0:25
نمی داند درد دلش را به چه کسی بگوید پس ای باران ببار که درد دلم را به تو بگویم بگذار من نیز مانند تو و همراه با تو ببارم ببار تا خالی شوم
سهیلا مامان آیسا
3 دی 92 12:52
همیشه به گردش وشادی دوستم. واااااااای عکس خاله وخواهرزاده خیلی خوشگله منم خیلی لاهیجان ودوست دارم واقعا قشنگه. خوش باشییییییییییید
مامان فرنيا
3 دی 92 14:00
اخ كه من هم اينقدر شمال را دوست دارم حتي توي هواي سرد اما بخاطر دختري نميتونيم بياييم انطرفها
مامان فرنيا
3 دی 92 14:02
با اينكه فرنيا را خيلي شهر بازي ميبريم اما خيلي به شهربازيهاتون حسوديم ميشه بابا ما تهرانيم اما اينقدر شهربازيهاي خوشگل نداريم
مامان حنانه زهرا
9 دی 92 17:38
میگما عزیزم کمکم بهتون حسودیم میشه .ماشالله چقدر خوش میگذرونین.ایشالله همیشه شاد باشین