تو رو که دارم انگار همه ی دنیـــا رو دارم
سلام دختر عزیزم
قربونت برم که خیلی خانوم شدی .ماشاالله دیگه یه دخمل فهمیده و گلی ..
خیلی دوستت دارم طوری که قابل وصف نیست.الان دیگه حس نمیکنم که تو این شهر
غریب و تنهام تو رو که دارم انگار تمام دنیا رو دارم
هر روز که میگذره بیشتر بهت عادت میکنم.
و فکر یه لحظه از تو دور بودن دیوونم میکنه..
الهی برات بمیرم که اصلا نمیشه جلوت از ناراحتی حرف زد .غصه میخوری و ناراحت میشی
و گریه میکنی . اگر از چیزی دلم بگیره همش میای میگی
مامان ناراحتی.گریه کردی .کریه نکن مامانی..
دوست دارم زود بزرگ بشی دیگه واقعا حرفام و بفهمی برای هم دردودل کنیم
همدم همه تنهایی هام شی
خدایا شکرت که به من دختر دادی
این هفته که گدشت اصلا هفته خوبی نبود تعطیلی و دلگیری
دوشنبه ١٠/١٠/٩٢
ساعت ٣ به پیشنهاد من رفتیم باغ پرندگان ...تو خیلی خوشحال بودی و همش میگفتی
آخ جون میریم باغ پرنده ها هوراااا
البته عید هم به همرا ه مامان فریبا و خاله صبا و بابا پیمان و عمو پژمان هم رفته بودیم
ولی الان تو خیلی بیشتر متوجه میشی و خیلی ذوق میکردی البته یکمم میترسیدی
مثلا همش میگفتی وای اینجارو چه شتر مرغی ببین چه اشنگ آب میخوره
یا اینکه سمت پرنده ها که رفتیم چون همش تو قفسشون بال میزدن میگفتی
من میترسم نمیام اینجا خیلی بو میده
از کارای میمون خیلی خوشت اومده بود و تو خونه همش برام تعریف میکنی
الهی قربون اون قشنگ حرف زدنت برم...
اینم از روایت تصویر از باغ پرنده ها
ساعت ٥ اومدیم خونه و شما از خستگی ٢ ساعت خوابیدی..
پنج شنبه هم با پسر خاله بابا به فومن رفتیم و زیارت آقا سید جواد ولی چون ساعت
هفت رسیدبم اونجا هم برقا رفته بود هیچ عکسی نگرفتم
اون شب تا ساعت ٣ مهمون داشتیم و شیطون ما هم تا ٢ شب مارو همراهی کرد...
اینم از تعطیلات ما بد و خوب گذشت ...
اینم عکسهای بدون شرح که تو این یکی دوهفته ازت انداختم عزیزکم