آیسا دختر نازم
تا الان که یک سال و نیم داری چندین بار مریض شدی ولی زود خوب میشدی.ولی این بار فر ق می کرد... یه روز صبح که از خواب بیدار شدی دیدم تب داری اونروز فقط بهت دارو دادم ولی تا فرداشم هنوز خوب نشدی خاله صبا داشت میومد پیش ما . من با عجله تورو دکتر بردم اونجا خیلی بیقراری میکردی و همش گریه ...وقتی رفتیم تو مطب گفت چهل درجه تب داری و گوشت عفونت کرده بود.یک ساعت گفتن باید بستری شی تا تبت بیاد پایین.اومدیم خونه چهارروز تب داشتی اونروز منم مریض شدم . به خاطرت خیلی ناراحت بودم پنجمین روز مامان فریبا گفت ببرش دکتر منو خاله تورو دوبا...
زنگ تفریح
بدون عنوان
تولد 1 سالگیت مبارک عزیزه دلم
بدون عنوان
فیگورهای دلبندم در 1 سالگی یک سالگی ...
فرزند عزیزم
دختر نازم٠٠ آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم رابپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و ...