سیده آیساسیده آیسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

♥ آیسا جون ♥

روزهای خوب..

دخترم از وقتی که خاله اومده خونمون هردوتای ما خیلی خوشحالیم.. شب ها که تا دیر وقت بیدار میمونی باهاش بازی میکنی اصلا دوست نداری  بخوابی.. وقتی هم که میخوای بخوابی خاله باید کنارت باشه  دستتو بگیره تا تو بخوابی. صبح ها هم که ساعت شیش صبح از خواب بیدار میشی زود میری تو اتاقو میگی صبااااا این عکس و خاله ازت گرفته توهم مشغول بااااازی    عاشق اینی که تو آشپزخونه بازی کنی   مامانی فکر کردی اینی که دستته کیفه؟؟؟   دااااالی         ...
21 دی 1392

اولین سالن بازی

دختر خوبم خاله صبا چند روزی هست که مهمون ماست و تو از بودنش خیلی خوشحالی.. من و خاله تصمیم گرفتیم غروب تورو به سالن بازی  ببریم.اونجا هر 1 ساعت 6000 تومان بود که تو کم تر از نیم ساعت موندی و بهونه گرفتی ا لبته ازین به بعد انشاالله بیشتر میبرمت  تا خوشت بیاد. الیته اولش خیلی ذوق داشتی اما انگار یکمم ترسیده ب ودی  آخه تو هنوز ک وچولویی. سالن یه مربی خانوم مهربونم داشت که به ما اجازه داد داخل بیایم و تو هم همش میخواستی که ما کنارت باشیم..  نانازم اینجا ترسیده بودی      &n...
21 دی 1392

آیسا دختر نازم

تا الان که یک سال و نیم داری چندین بار مریض شدی ولی زود   خوب میشدی.ولی این بار فر ق می کرد... یه روز صبح که از خواب بیدار شدی دیدم تب داری اونروز فقط  بهت دارو دادم ولی تا فرداشم هنوز خوب نشدی خاله صبا  داشت میومد پیش ما . من با عجله تورو دکتر بردم اونجا خیلی  بیقراری میکردی و همش گریه ...وقتی رفتیم تو مطب گفت  چهل درجه تب داری و گوشت عفونت کرده بود.یک ساعت  گفتن باید بستری شی تا تبت بیاد پایین.اومدیم خونه چهارروز  تب داشتی اونروز منم مریض شدم . به خاطرت خیلی ناراحت بودم پنجمین روز مامان فریبا گفت ببرش دکتر منو خاله تورو دوبا...
21 دی 1392