خونه ی ماااااماااانی
عزیزم ما پنج شنبه اومدیم تهران..خونه مامانی. توی راه اصلا اذیت نکردی خیلی خااااانوم بودی فقط یک بار بهت گفتم داریم میریم خونه فریبا جون.. با خاله چی؟ بازی میکنی؟؟ توهم سرتو تکون دادی.. قربوونت برم همه عاشق سر تکون دادنتن آخه نمیدونی که چقد ناااازتر میشی تا رسیدیم خاله که در و باز کرد تو زود رفتی بغلش.. اولش یکم شیطونی کردی ولی تاشب دیگه دختر خوبی شده بودی.. مامانی اینا برات هدیه گرفته بودن ازشون ممنونم که انقد آیسا جونی رو دوست دارن... من و آیسا عاشقتونیم آیسایی عاشق این...