یکی یه دونم چشمش هنوز خوب نشده!
صبح که از خواب بلند شدی دیدم چشمات خیلی ورم کرده.
به جای اینکه بهتر بشه نسبت به سه روز پیش بدتر شده بود.
تصمیم گرفتم دوباره دکتر ببرمت تا خیالم راحت تر شه
ماشاالله هر دکتری یک تشخیص میده.حاضر شدیم و راهی دکتر.
از اونجایی که هر وقت پله های مطب را می بینی می فهمی
که کجا داریم میریم و همش میگی امپول امپول درد درد !
برای همین رفتیم به یه مغازه کودک اموز تا یه چیزی بخریم
تا تو سرگرم شی وقتی از ماشین پیاده شدیم تو جلو تر به داخل
مغازه دویدی.
اونجا همش می گفتی مانی بیخر بیخر.
خلاصه یک چیز خریدم و تو با خوشحالی از مغازه بیرون اومدی.
این هم از چیزایی که برات خریدم..
این جا با خوشحالی چیزایی که برات خریدم و بغل کردی
خلاصه بعد راهی مطب دکتر شدیم و چون تو سرگرم بودی
گریه نکردی.بعد از معاینه یک سری دارو داد که باداروی قبلی
فرق میکرد و گفت حساسیت فصلیه.و من خیالم راحت شد
و بعد از دارو خانه,به سمت خونه اومدیم.
این هم داروهات عزیز دلم
وقتی به خونه رسیدیم تو مشغول بازی شدی
( البته برای مدت کوتاهی ) و من به کارام رسیدم.
ناهار خوردی و خوابیدی.
دخترم
قربون چشمات برم .. انشاالله زودتر خوب بشی و نه تو..
و نه هیچکس دیگه ای مریض نشه و کارش به دکتر نکشه!