روزهای شهریوریه ما
سلام دختر نازم
یه ماه از تولدت گذشت ...تو عزیز دلم روز به روز دوست داشتنی تر میشی و من خدارو
به خاطر داشتنت شاکرم..
الان دیگه یه همدم واقعی دارم .یکی که میشه روش خیلی حساب کرد ..تو
همدم همه تنهاییهای منی..
به خاطر تو زنده ام و زندگی میکنم وگرنه هیچ چیز خوب پیش نمیره مخصوصا این
تابستون و خصوصا این ماه پایانی تابستون اصلا برام خوب نبود..
حرف بسیاره بگذریم نمیخوام با حرفام ناراحتت کنم..
بریم سراغ عکسهای شهریور ماه که به خاطر طولانی بودنشون در ادامه مطلب
گذاشتم...
بعد از طهر یه پنجشنبه که سه نفری به دریا رفتیم..
ناناز من در حال لوسیون مالیدن ...
این عکسها برای یه روز جمعس که ناهار رفتیم بیرون و چون روز دختر بود کیک درست کردیم
...خوش گذشت و تو عزیز دل کلی برامون رقصیدی..
یه روز که با خالم و پویا جون به نمایشگاه رفتیم و بعدش به پارک نزدیک خونشون
یه روز جمعه که دوتایی به پارک رفتیم
میخواهم به کودکیهایم برگردم ولی کفش کودکیهایم برایم کوچک است''''