سیده آیساسیده آیسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

♥ آیسا جون ♥

آیسا دختر نازم

تا الان که یک سال و نیم داری چندین بار مریض شدی ولی زود   خوب میشدی.ولی این بار فر ق می کرد... یه روز صبح که از خواب بیدار شدی دیدم تب داری اونروز فقط  بهت دارو دادم ولی تا فرداشم هنوز خوب نشدی خاله صبا  داشت میومد پیش ما . من با عجله تورو دکتر بردم اونجا خیلی  بیقراری میکردی و همش گریه ...وقتی رفتیم تو مطب گفت  چهل درجه تب داری و گوشت عفونت کرده بود.یک ساعت  گفتن باید بستری شی تا تبت بیاد پایین.اومدیم خونه چهارروز  تب داشتی اونروز منم مریض شدم . به خاطرت خیلی ناراحت بودم پنجمین روز مامان فریبا گفت ببرش دکتر منو خاله تورو دوبا...
21 دی 1392

فرزند عزیزم

دختر نازم٠٠   آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،     اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم     رابپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش     و درکم کن     یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت     عوض کنم     برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را     برایت تعریف کنم...     وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و ...
21 دی 1392

آتلیه

آیسا جان هشتم دی ماه تورو به آتلیه بردم   قربونت برم وقتی رفتیم داخل آتلیه..ا ونجا تو عاشق این خرسی شدی همش دلت میخواس باهاش بازی کنی و اصلا غریبی نکردی.. کلا دختر خوبی بودی وقتی عکس ها حاظر شد فردای اونروز رفتم برای مامان فریبا فرستادم و مامانی خیلی ذوق کرد و گفت آیسا جیگری کلی بزرگ شده      ...
21 دی 1392