دلم تنگ شده :(
سلام
آیسای عزیزم
الهی خاله قربونت بره چقد خوشحال بودم ازینکه شما پیش ما بودید
چ روزای خوبی رو داشتیم
و خیلی خیلی ازینکه رفتید ناراحتم و جاتون خیلی خیلی خالیه ..
آیسا جونم دیشب که رفتید سمیه جون گفت چند بار با بغض گفتی
خاله صبا میخوام
عزیزتر از جونم خیلی دوست دارم
وقتی یادم میاد
که شبا بزور میخوابیدی و میخواستی باهم بازی کنیم
بغضم میگیره ..میگفتی مامان به خدا نمیخوابم
خاله برگرد نخواب... مامان صبا خوابید خاله بیدار شو بلند شو بشین
یا اینکه عطرو برداشته بودی و مدام میگفتی خاله بهت اتلن بزنم
پنبه بده آیسا جون ابرو بزنه (یعنی ابروی من و برداری )
دوتا اهنگ مخصوص تو بود هربار که میزاشتمش حسااااااااااااابی
میرقصیدی و دلمونو میبردی
چی بگم از کفش پاشنه دار! که عاشقش بودی همش میگفتی خاله تق تقی بده
پات میکردی و تمام خونرو باهاش راه میرفتی
حتی همین دیشب کفش و تا دیدم یادم افتاد قربون اون قدت برم
عاشق این بودی که بهت یخ بدیم
و تو هم بمالونی به میز و با دستمال به قول خودت صورتی پاکش کنی
و یا یخ و بزنی به دست من
هروقتم که بیرون میرفتیم هرچیرو میدیدی میگفتی آیسا خودش داله
یه گوشی موبایل هم داری که مدام میزاشتی رو گوشت میگفتی
الو...مامان پریدا (فریبا)بیا خونتون
عاشق این بودی که در اتاقارو محکم ببندی منم یه چیز به دسگیره بستم تا
نتوووووووووووووووونی این کارو تکرار کنی
هروقتم که جیش داری میگی اووووه اووووه جیش جیش
بعضی اوقاتم در و باز میکردی و میرفتی دکمه اسانسور و میزدی
خلاصه اگه حواسمون بهت نبودا یهو یه کاری میکردی
فدای اون کارات حرف زدنات برم چقد دلم براتون تنگ شده
امروز میخوای بری عروسی امیدوارم بهتون خیلی خیلی خوش بگذره
و سمیه جون و اذیت نکنی
عاشق موهای فرفریتم روزی نبود که بابا جون عباس اون موهات و ناز نده
بهت میگفت ایسا موهات و به من میدی ؟
توهم موهاتو میزدی به سره بابایی
عاشق این بودی که بری موتور سواری به بابایی میگفتی بریم موتور
بابایی هم تورو میبرد نوه ی یکی یه دونه
هرچی که دوست داشتی برات میخریدیم
کافی بود امر کنی...
مامانی و بابا جون نزاشتن آب تو دلتون تکون بخوره
امیدوارم هرکجای دنیا که باشین سلامت و شاد زندگی کنید
و به امیده روزی که خواهره خوشگلم هیچ وقت دلش غصه دار نباشه
و زندگی به مراده دلش باشه
آیسا جوونم مطمعنم روزی که بزرگ شدی قدر مامان سمیه رو میدونی
این عکس ها هم خودم ازت گرفتم
.................................................................................................................
چهارشنبه....> ٢٧/٦
رفته بودیم پارک بعدش رفتیم بستنی خوردیم بعشم سه تایی شام خوردیم
مامانه گلم و نوه ی یکی یه دونش
خواهره خوشگلم خیلی دوست دارم
آیسا جونم
خیلیییییییییییییییییییییییییی دوست دارم
این پست و دیروز یعنی شنبه نوشتم
ولی چون اینترنتم قطع شد نشد که بزارم..