سیده آیساسیده آیسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

♥ آیسا جون ♥

اول مهر 92

1392/10/19 16:00
333 بازدید
اشتراک گذاری

اول مهر ٩٢

 

 

 

 

سلام دخترنازم

امروز اولین روز پاییزه . 

 

صبح که بیدار  شدم دیدم داره بارون میاد .

 

اینجا همیشه  اولین روز پاییز بارونه یه حس خوبی داشتم. یاد

 

دوران مدرسه افتادم چه روزای خوبی بود .

 

دلم برای اون روزا خیلی تنگه.

 

کاش به عقب بر میگشتیم .دوران مدرسه خیلی شیرین بود با وجود

 

اینکه پر از استرس بود ولی خیلی مدرسرو دوست داشتم.

 

عاشق خریدن لوازم تحریر بودم .هنوزم خیلی

 

دوست دارم.

 

دلم میخواد زود بزرگ بشی بریم خرید مدرسه.تورو ببرم .بیارم ...وای

 

چقد اون روزارو دوست دارم.اون موقع ما هیچ فکرو خیالی نداشیم

 

همش شیطونی بازی یکمم درس .

 

حرف که گوش نمیدادیم به جای خوندن درس فکر شیطونی و

 

بازی گوشی بودیم ..

 

همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم

 

کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته …یادش بخیر

 

حیف چقد زود گذشت.............دیگه بر نمیگرده

 

  دختر قشنگم انشالاه تو از این دوران طلایی خوب استفاده کنی و

 

و خوب درس بخونی و باعث افتخار ما بشی که

 

یه روز افسوس  گذشته هارو نخوری...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان بردیا شیطون
2 مهر 92 13:36
ای جووووووووووووووونم چه دخملی...............
زری مامان مهدیار
2 مهر 92 21:18
چه استرس های شیرینی بود، استرس پای تخته رفتن، درس جواب دادن، چک شدن دفتر و مشق ها
❤خاله ی امیرعلیُ آنیسا❤
2 مهر 92 23:41
آخی.. چ پستِ دلنشینی.. منو هم یاد دوران مدرسه انداخت؛ روزهای شیرینی بود واقعا...
مامان آيسو وآيسا
3 مهر 92 13:32
مهرتون مبارررررك خاله جوون وآيسا جيگر...
مامان بردیا شیطون
3 مهر 92 17:33
مرسی خاله جون با تبادل لینک موافق بودی خوشحال میشیم
خاله کمیل و کیان
5 مهر 92 15:44
عزیزم تو ویرایش قالب برو همون اولا نوشته هدر(heder(بعد یه کد عکس هست اون و کپی کن و بازش کن تا عکس هدرت باز بشه..... اگه متوجه نشدی کد قالبت رو بده که خودم کد و برات پیدا کنم بازم اگه سوالی داشتی بپرس
مامان بردیا شیطون
5 مهر 92 20:19
مرسی خاله جون شما هم با افتخار لینک شدی
مامان فرنيا
6 مهر 92 11:35
پاييز مبارك عزيزم
مامان فرنيا
6 مهر 92 11:35
ايشالله هميشه درسخوان باشي
معصوم/مامان جان جان فاطمه
6 مهر 92 19:33
آخیـــــ ... واقعا چه روزهای خوبی بود استرس صبح زود بلند شدن بعد از ظهری بودن و مشق ها رو تند تند صبح نوشتن انشاا... جوجو همیشه مامان و باباش رو سرباند میکنه
پگاه مامان آرتین
7 مهر 92 8:34
عزیزم خصوصی.کم پیدایی خانومی
مامان آنیل
7 مهر 92 12:09
مامان حنانه زهرا
9 مهر 92 23:44
واقعا روزای خوبی بودن عزیزم ایشالله که آیسا جونی قدر دوران خوش مدرسه رو میدونه ببخش عزیزم سری قبل که اومدم نشد همه پستا روبخونم کاری پیش اومد. ایساجونو از طرف من ببوسین