اول مهر 92
اول مهر ٩٢
سلام دخترنازم
صبح که بیدار شدم دیدم داره بارون میاد .
اینجا همیشه اولین روز پاییز بارونه یه حس خوبی داشتم. یاد
دوران مدرسه افتادم چه روزای خوبی بود .
دلم برای اون روزا خیلی تنگه.
کاش به عقب بر میگشتیم .دوران مدرسه خیلی شیرین بود با وجود
اینکه پر از استرس بود ولی خیلی مدرسرو دوست داشتم.
عاشق خریدن لوازم تحریر بودم .هنوزم خیلی
دوست دارم.
دلم میخواد زود بزرگ بشی بریم خرید مدرسه.تورو ببرم .بیارم ...وای
چقد اون روزارو دوست دارم.اون موقع ما هیچ فکرو خیالی نداشیم
همش شیطونی بازی یکمم درس .
حرف که گوش نمیدادیم به جای خوندن درس فکر شیطونی و
بازی گوشی بودیم ..
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم
کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته …یادش بخیر
حیف چقد زود گذشت.............دیگه بر نمیگرده
دختر قشنگم انشالاه تو از این دوران طلایی خوب استفاده کنی و
و خوب درس بخونی و باعث افتخار ما بشی که
یه روز افسوس گذشته هارو نخوری...