پارک
سلام دخمل ناز مامان
روزهای بهاری هم رو به اتمامه هوا بسیار گرم و تو وروجک خوشگلمم روز به روز
بزرگ و کمی شیطون البته عاقل میشی..این روزا همش میگی مامان حوصلم
سر رفته بریم بیرون...یکم که بیرون میمونی میگی خستم بریم خونه
..تا میایم خونه هنوز لباس در نیاورده میگی بیا بازی کن دیگه.....
داری چکار میکنی آخه..
یه روز که با پویا جون به پارک نزدیک خونشون رفته بودیم کلی بازی کردی و خوشحال و
خندان بودی ولی تا یه بچرو میبینی که به سرسره نزدیک میشه دیگه دوست نداری بازی
کنی. حتی یه روز وقتی یکی اومد سر بخوره با تو برخورد کرد و تو زود اومدی کنار من و
گفتی ...مامان این دیگه چه بچه شیطونیه پاهاش خورد به من..برم دعواش کنم ..
آخه چه مامانیم داره هیچی بهش نمیگه و با ناز گفتی فقط بلده بگه پسرم
بیاااا اینور و من کلی خندیدم..قربون اون قشنگ حرف زدنت بره مامان..
اینم از عکسای پارک
قربون دستای کوچولوت
اینجاهم یه روز دیگس که به خونه جدید پویا جون میرفتیم و اول به پارک
جولو خونشون رفتیم...
قربون اون چشات برم..
عمر من":
من عاشق تو نگاه تو اسیرم
تو نباشی من از این زندگی سیرم....
خیلی دوست دارم دختر عزیزم....